جدول جو
جدول جو

معنی ده کل - جستجوی لغت در جدول جو

ده کل
چوبی دو شاخه با پایه ی بلند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرمانده کل قوا
تصویر فرمانده کل قوا
در علوم نظامی و سیاسی آنکه تمام نیروهای ارتش به فرمان او باشند
فرهنگ فارسی عمید
(دِهْ کَ)
دهی است از دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک. واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه دارای 221 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ دَ کَ)
دهی است از دهستان کیاکلا بخش مرکزی شهرستان شاهی. واقع در 15هزارگزی شمال باختری شاهی و کنار راه شوسۀ شاهی به کیاکلا، با 260تن سکنه. آب آن از رود خانه تالار و چشمه تأمین میشود و در جنگ جهانی دوم چاهی در نزدیکی این آبادی حفرگردید و از آن چاه در حدود یک سنگ آب جاری است که بمصرف زراعت میرسد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
دهی از دهستان کبودگنبد بخش کلات شهرستان دره گز در دره واقع شده و معتدل است. سکنه آن 640 تن است. آب از چشمه سار و محصول آنجا غلات، بن شن و شغل اهالی زراعت و مالداری است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ کَ)
دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور. واقع در 3هزارگزی باختر نیشابور. دارای 718 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ کَ)
دهی است از دهستان زیلائی بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز. واقع در 30هزارگزی شمال باختری مسجد سلیمان. دارای 200 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمۀ هفت شهیدان تأمین می شود. راه آن شوسه. معدن گچ دارد. ساکنین از طایفۀ هفت لنگ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ کَ)
دهی است از دهستان لنفور بخش مرکزی شهرستان شاهی. واقع در 10هزارگزی جنوب باختری شیرگاه. دارای 600 تن سکنه می باشد. آب آن از رود خانه ازرو کرسنگ تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دِهْکَ عَ)
دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن. واقع در 34هزارگزی جنوب خاور داران. دارای 298 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. راه آن فرعی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ کَ)
دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در 29هزارگزی شمال خاوری سکوهه. سکنۀ آن 133 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ)
سختی و بلا، سختی از سختیهای روزگار. ج، دهاکل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چَ دَهْ کَ تَ)
دهی از دهات هزارجریب واقع در کوهستانهای جنوب شرقی مازندران. (ترجمه مازندران و استرآباد تألیف رابینو حاشیۀ ص 84)
لغت نامه دهخدا
(دِ هَِ کَ تَ)
یکی از بلوکات هزارجریب است در جلگه واقع شده و رودخانه ای از مشرق بمغرب در آن جاری است. کوههای اطراف این جلگه از هر قبیل چرنده و طیور و وحوش دارد حتی حیوانات شکاری و سباع از قبیل پلنگ و گرگ و غیره در آنجا یافت میشود. چارده کلاته عبارت است از چار قریه که ’ورزن’ و ’زردوان’ و ’قلعه’ و ’خرابه ده’ باشد گندم آنجا معروف است و نان خاصۀ سفرۀ سلاطین قاجار همیشه از گندم چارده کلاته بوده و هست کلیۀ این بلوک فیمابین چشمه علی دامغان و شاه کوه است یعنی از شاه کوه به چارده کلاته شش فرسخ و از چشمه علی سه فرسخ و چون بدریای خزر نزدیک است آنجا را مه میگیرد و سلاطین با فر و تمکین قاجار قبل از آنکه بر تمام ایران استیلا پیدا نمایند از صفحات مازندران به چارده کلاته ییلامیشی میکردند خاقان خلد آشیان فتحعلی شاه طاب الله ثراه باغی در چارده کلاته طرح کرده اند که معروف به باغ شاه است زکیخان زند در زمان سرداری استرآباد و مازندران در سنۀ هزار و صد و هشتاد و هشت چارده کلاته را قتل نمود و چندین کله منار ساخت از معارف چارده کلاته رضا قلیخان امیرالشعراء متخلص به هدایت است که از امرای بزرگ این دولت ابد آیت و مصنفین معتبر و اساتید شعراء و بفنون فضایل و مکارم اخلاق معروف و موصوف بوده... (مرآت البلدان ج 4 ص 45 و 46)
لغت نامه دهخدا
(دُ کُ)
که دم کوتاه دارد. که دم بریده دارد. کوتاه دم. دم کوتاه یا دم نیمی بریده. (یادداشت مؤلف). بی دم. ابتر. بدون دنب
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ کُ)
دهی است کوچک از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 6 هزارگزی جنوب خاوری قلعه اعلا مرکز دهستان و 22هزارگزی خاورراه شوسۀ هفتگل. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ تَ)
دهی است از دهستان گوده بخش بستک شهرستان لار. واقع در 49هزارگزی شمال خاور بستک. سکنۀ آن 557 تن. آب آن از چاه و باران تأمین می شود. راه آن فرعی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ چُ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 12هزارگزی شمال قلعۀ کلات مرکز دهستان. دارای 500 تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفۀدشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل. واقع در 5هزارگزی شمال باختری بنجار. سکنۀ آن 1024 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ گُ)
مرکز دهستان میاندربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. واقع در 47هزارگزی شمال باختری کرمانشاه. سکنۀ آن 200 تن. آب آن از سراب ایوان و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَهْ دِ)
منافق. (آنندراج) (غیاث) ، شجاع. (از غیاث) (آنندراج). و رجوع به ده دله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شوریده کلام
تصویر شوریده کلام
پریشانگوی پریشان گوییی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم کل
تصویر دم کل
کوتاه دم، بیدم بدون دنب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زائده کلیه
تصویر زائده کلیه
افزوده گرده ابر کلن گرده (غده فوق کلیوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده کلیزی
تصویر پرده کلیزی
پرده زنبوری، کلیز زنبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم کل
تصویر دم کل
((دُ کُ))
کوتاه دم، بی دم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در کل
تصویر در کل
روی هم رفته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرده کلن
تصویر گرده کلن
آدرنال
فرهنگ واژه فارسی سره
نوعی اجاق گلین
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب دو شاخه که بیشتر در خرمن و برای زیر و رو کردن کاه برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
فنی در کشتی با شال
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتع و کوهی درجنوب کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
گردوی بزرگ و سنگین که از آن به عنوان تیله استفاده کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
چیزی شبیه دم که بر پشت افراد آویزان شودوبال
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت گردن، ردپا، بر جای ماندن ردپا بر زمین، بازگشت از مسیر رفته، قسمت چریده شده ی مرتع، بازگشت از مسیر رفته، پشت، بخش پشتی آغل گاو، دنباله چیزی را گرفتن، پی جویی، نشان پا
فرهنگ گویش مازندرانی
ناقص العضو
فرهنگ گویش مازندرانی